رفتن به كارالند
چند وقت بود كه تصميم داشتم معين رو به كارآلند يا همون سرزمين مشاغل ببرم ، آخه تحقيق كرده بودم و به سن اش ميخورد و براش از اونجا تعريف كرده بودم ، خودشم خيلي دلش ميخواست بالاخره روز يكشنبه ساعت 15 عزيز دلم رو اونجا بردم ، اتفاقا فقط به سن بچه هاي هفت يا ده سال ميخورد، آخه مشاغل رو خاله ها به بچه ها توضيح مي دادن و به درد بچه هاي كوچيك نميخورد روز خيلي خوبي بود و معين اول به بانك شهر رفت و چك اش رو پشت نويسي كرد و اون رو وصول كرد بعد با كاروهايي كه داشت شغل هاي خلباني ، آموزش رانندگي ، آتش نشاني ، باغباني ، اتاق عمل ، دندانپزشكي، كلانتري، كارگاه هنري و خلاقيت ، سوپرماركت ، آشپزي ، رانندگي رو تجربه كرد توي آشپزي ، كاپ كيك پخت و خودش...